شازده کوچولو به روباه گفت:
«چطوری حماقتم رو نشان دهم؟!»
روباه در جواب سوال شازده کوچولو گفت:
«دربارهی هر چیزی اظهارنظر کن!»
واقعا چند درصد از ما انسانها فقط درصورت لزوم، دربارهی زندگی دیگران صحبت میکنیم؟!
چرا یاد گرفتهایم درباره هر چیزی نظر بدهیم و به قول معروف، خودمان را نخود هر آشی کنیم؟!
مگر کسی از ما نظر خواسته که انقدر بیپروا و راحت دربارهی هر چیزی حرف میزنیم؟!
از کوچکترین تا بزرگترین مسائل را تحلیل میکنیم درحالی که کسی از ما نظری نخواسته است!
اگر این عمل؛ دخالت کردن درکارهایی که ارتباطی به ما ندارد نیست، پس اسمش چیست؟
لحظهای خودمان را بهجای دیگران بگذاریم.
دوست داریم شخصی مدام بنشیند و در زندگی ما سرک بکشد؟
دوست داریم آنقدر سوالات ریز و درشت بپرسد تا از عمق ماجرا باخبر شود؟!
یا مدام گوشزد کند که این کار را انجام بده و آن کار را نه؟!
در این لحظه از شدت عصبانیت؛ چهرهمان برافروخته نمیشود؟!
در دلمان آن شخص را به باد ناسزا نمیگیریم؟!
ممکن است در ظاهر چیزی به او نگوییم، اما خب رنگ رخساره خبر میدهد از سِر درون!
اگر دیگران خودشان نظر ما را پرسیدند، بحثش کاملا فرق میکند.
آن زمان؛ میتوانیم با فکر کردن دربارهی موضوع درخواستی او، آزادانه نظرمان را بیان میکنیم.
در این هنگام نیز فقط نظر خود را ارائه داده و سپس سکوت میکنیم.
نه اینکه به طرف آنقدر فشار بیاوریم که مجبور شود همان نظر ما را عملی کند!
این که مدام سرمان در زندگی دیگران باشد، جز دخالت معنای دیگری ندارد.
اگر امروز؛ در زندگی کسی دخالت کردی، منتظر باش او نیز فردا برایت جبران کند!
هر شخصی عقل دارد و میتواند با فکر کردن، تصمیم درستی بگیرد.
ما در زندگی دیگران نیستیم و از خیلی مسائل بیخبریم؛ پس به دانستههای اندک خود نباید اعتماد کرده و نظر دهیم.
اوج حماقت یک انسان، این است که خودش را عقلِ کُل دانسته و دربارهی هر موضوعی که میشنود بلافاصله نظرش را به زبان آورد.
برای حفظ احترام خودمان هم که شده؛ کنترل زبانمان را بهدست بگیریم.
جملهکوتاه این یادداشت:
زبانت را قفل و زنجیر کن؛ بیان احمقانهی بعضی حرفها، فقط حرمتها را میشکند!