عقل یا قلب؛ مسئله این است!!
در این بازی کدامیک برنده میشود؟!!
همیشه در تصمیمگیریها، قلب و عقل برخلاف هم دستور میدهند.
مغز انسان را به منطق هدایت میکند و قلب به احساس.
گاهی در مواجه با بعضی تصمیمات مهم، انسان بین دوراهی میماند که بهسمت کدامیک از آنها برود؟!
کدام را برگزیند که بعدها پشیمان نشود؟!
مثلا درمقولهی ازدواج.
دختری را درنظر بگیریم که بصورت همزمان دو خواستگار دارد.
یکی را دوست دارد و دیگری؛ شرایط زندگیاش بهتر است.
او باید کدام یکی را انتخاب کند؟!
اگر فردی را که دوست دارد انتخاب کند، امکانات و راحتیهایی که در زندگی با فرد دوم برایش فراهم است از دست میدهد!
اگر فردی را که احساسی به او ندارد و بهطور سنتی به خواستگاریاش آمده انتخاب کند، همیشه حسرت عشق و علاقهای را که بهسرانجام نرسیده است، خواهد خورد!
در چنین شرایطی چه باید کرد؟!!
ممکن است اگر از تصمیمات عقل پیروی کنیم؛ بعدها همیشه خودمان را شماتت کنیم که اگر به حرف قلبم گوش میکردم زندگیام بهتر بود!
یا برعکس اگر به حرف قلب گوش دهیم؛ بعدها حسرت بخوریم اگر از مغز دستور گرفته بودم الآن حال بهتری داشتم!
از روزی که خدا بشر را آفرید تا همینک که در سال ۱۴۰۰ شمسی زندگی میکنیم، انسان با این معضل روبرو بوده است.
به عقیده من، قبل از انجام هر کاری، ابتدا باید بصورت مجزا با عقل و قلب، تشکیل جلسه دهیم.
حرفهایشان را تفکیکشده و مجزا بشنویم.
آنها را تجزیهوتحلیل کنیم.
سپس در مرحلهی نهایی؛ انتخاب کنیم که عقل و منطق درستتر میگوید یا قلب و احساس!
و اما جملهکوتاه امروز:
- کاش عقل و قلب با هم دست دوستی میدادند تا تکلیف ما برای انتخاب؛ راحتتر شود.
- با دقت تصمیم بگیر. تمام زوایا را بسنج. یکبار به هرکسی فرصت انتخابِ خوب؛ داده میشود.
2 پاسخ
کاش دست دوستی میدادند و کاش میشد این دوتا رو همراه کرد. در بعضی موارد خوب باهام دست دوستی میدن ولی در بعضی مواقع باهم قهرن و هیچی نمیتونه اشتیشون بده.
آخ گُل گفتی.
گاهی چنان باهم غریبه میشن که هیچجوره نمیشه بینشون صلح برقرار کرد.
اونوقته که پدر ما بعنوان تصمیمگیرنده درمیاد.
گاش همیشه با هم دوست میموندن و خوب مارو راهنمایی میکردن.