انگیزه چقدر در انجام کارها مفید است؟!
بهنظر من انگیزه مثل یک چراغقوه در دل تاریکی است.
وقتی که در راهی قدم میگذاری؛ ممکن است با عواملی مواجه شوی که مانع رسیدنت به آنچه میخواهی شود.
در چنین زمانی؛ انگیزه و علاقه به آن کار میتواند همچون یک چراغ، راه را برایت قابل مشاهده کند.
ممکن است که گاهی؛ دچار رخوت یا روزمرگی شوی.
در چنین حالتی شاید حوصلهی خودت را هم نداشته باشی.
اما انگیزه همچون ندای درونی؛ تو را وادار میکند تا بر بیحوصلگیات غلبه کنی.
ممکن است ابتدا کمی اجبار در کار باشد.
مثلا برای من که نوشتن بسیار جدی است گاهی پیش میآید که دوست ندارم آن روز هیچ چیزی بنویسم.
نه چیزی روی کاغذ بنویسم و نه دستم بهسمت کیپورد سیستم برود.
آن روز هم؛ حسِ بطالت بهسراغم میآید و هم عذاب وجدان شدیدی بخاطر عقب ماندن از برنامههای روزانهام گریبانگیرم میشود.
در چنین مواقعی انگیزه بهداد من میرسد.
با خودم میگویم:
امروز را استراحت میکنم اما دیگر نهاین که کلا چیزی ننویسم!
صدایی از درونم به گوش میرسد:
کمتر از همیشه بنویس اما بنویس.
همین یک جمله باعث میشود از جایم بلند شوم و به انجام کار موردنظر، مشغول شوم.
اگر در وجودمان انگیزه و علاقهای باشد؛ قطعا برای انجام آنچه دوستش داریم بهدنبال بهانه نمیگردیم و آن کار را بهثمر میرسانیم.