این تصویر؛ مُعضل هر روز من است!
وقتی که لپتاپ را مقابلم قرار میدهم؛ و به این فکر میکنم که از چه بنویسم، دقیقا به همین شکلوشمایل دچار میشوم!
میمانم که از چه موضوعی سخن بگویم؟!
اصلا به آنچه به زبان میآورم؛ خودم ایمان دارم؟!!
یا فقط یک مُشت حرفهای شعاری میزنم تا سایت بدون محتوا نماند؟!
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان؛ همیشه سعی کردهام به مسائل از دید خودم نگاه کنم و نظر بدهم.
من یک نویسندهام و حق دارم که نظر خودم را عنوان کنم.
درواقع اینها فقط نظرات من هستند نه وحی منزل!
هیچوقت هم خودم را در حد و اندازهای ندیدم و نخواهمدید که دیگران را نصیحت کنم.
اصلا تا زمانی که مشورت هست چرا نصیحت کردن؟!
همیشه از زبان استاد کلانتری شنیدهام:
«ایده روی زمین ریخته»
بهنظر منم همینطور است.
بگذارید در این باره نیز، نظر خودم را برایتان بگویم:
«مهم اینه که تو بری سمت ایده، اونو از زمین برداری و بعد حسابی پرورشش بدی.
حسابی سر و شکلش رو درست کنی. بعد اون ایده رو به مرحلهی اجرا بذاری و از نتایجش لذت ببری.
مهم نیست که اون ایده چقدر دمدستی و پیشپا افتادهست.
همین که شجاعتش رو داشتی که اون ایده رو به محتوا تبدیل کنی یعنی بازی رو بردی.
خیلیها؛ روزها و ماهها مینشینند تا ایده از آسمان بر سرشون نازل بشه!
درحالی که در زندگی روزمرهی همهی ما، هزاران ایده نهفته است.
بهشرطی که چشممان باز باشه و اونارو ببینیم.»
پس برای نوشتن؛ هرچه موضوعات مملوستر باشد، خوانندگان نیز بیشتر میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.