کاش بهجای فصل تابستان؛ یک فصلی بود با آبوهوای پاییز و تعطیلیهای تابستان!
با گرم شدن هوا، حس میکنم هر لحظه درحال ذوب شدن هستم!
گاهی هوا چنان گرم میشود که دیگر کولر هم جوابگوی آن نیست.
اگر یک فصل بود که خنکی و بارانهای ناگهانی پاییز را همراه با تعطیلات تابستانی داشت دیگر هیچ غمی نداشتم!
البته تعطیلات تابستانی برای دانشآموزان قبولی خرداد و دانشجویانی که ترم تابستانی برنمیدارند خیلی جذاب است و برای آمدنش لحظهشماری میکنند.
یادشبخیر، چقدر آن روزها که مدرسه میرفتم برای رسیدن تابستان شوقوذوق داشتم.
اما از وقتی که دانشگاه را نیز به پایان رساندم دیگر برای رسیدن تابستان، چندان خوشحال نمیشوم چون برایم مثل روزهای دیگر میگذرد.
مگر اینکه قرار باشد به سفر برویم.
در آنصورت باز هم تابستان برایم جذاب و دوستداشتنی میشود.
وقتی که نوجوان بودم؛ تا مدتی، وقتی میخواستیم تصمیمگیری کنیم که برای تابستان به کجا سفر کنیم، سریع و بدون فکر میگفتم:
«بریم سرعین!»
صرفنظر از آبگرم سرعین و طبیعت چشمنوازِ گردنه حیران، فقط به یک دلیل انتخابم سرعین بود.
چون که آنجا هوا خنک بود و حس تبخیر شدن بهم دست نمیداد!
اما خب همیشه نظرات دیگران با نظر من تطابق نداشت.
البته سرعین فقط مثالی بود از مناطقی که در تابستان خنک هستند و خیلی گرمای آنجا اذیتکننده نیست.