امروز در کلاس سمپوزیوم، بحثی که مطرح شد دربارهی سماجت و پشتکار بود.
کارهایی که هر کدام از ما حداقل یکبار یا بیشتر بیخیالش شدهایم.
استاد کلانتری از نویسندهای بهنام اندی اندروز سخن گفت و داستان زندگی او را برایمان نقل کرد.
اندی اندروز در سنین نوجوانی عاشق فوتبال میشود و با اصرار به خواستهاش میرسد.
در سنین نوجوانیاش تنها آرزوی او فوتبالیست شدن و فوتبال بازی کردن بوده است.
وقتی که پا به توپ شده و شروع به بازی کرده تازه دریافته است که این، اصلا چیزی که فکر میکرده است نبوده!
با گریه کردن و غر زدنهای فراوان به خانوادهاش سعی در رها کردن فوتبال داشته است.
اما پدر و مادرش سفت و محکم مقابلش ایستادهاند و گفتهاند نه تو مجبوری که ادامه دهی.
برایشان توضیح داده است که دارد اذیت میشود اما آنها حرف خودشان را میزدند و کاری به حرفهای اندی نداشتهاند!
بعدها مادر اندی به او گفته است بارها پدرت بخاطر حرفها و سختیهایی که تو میکشیدی اشک میریخت و اذیت میشد اما اجازه نمیداد که تو بیخیال کارت شوی!
همین نکته به اندی آموخت که در انجام کارهایش در زندگی، سماجت به خرج دهد و کاری را نیمهکاره رها نکند!
بعدها او رمانی آمورشی مینویسد و برای چاپش دست بکار میشود.
۵۱ ناشر کتابش را رد میکنند و برای چاپ اثرش زیر بار نمیروند.
در چنین شرایطی اگر ما جای او بودیم، خسته میشدیم یا باز هم تلاش میکردیم؟!
اندی دوباره سماجت کرد و دفعه بعد، ۵۲مین ناشر کتابش را پذیرفت تا برای چاپ بر روی آن کار کند.
اگر او پشتکار نداشت و یک روزی خسته میشد اکنون کتابش خوانندهای نداشت جز خودش و شاید دوستانش!
حال رمان آموزشی «مسافر» یکی از پرفروشترین کتابهای دنیاست. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است.
این کتاب هنوز هم تجدید چاپ میشود.
خب چند درصد از ما در کارهایمان این چنین سماجت و پشتکاری داریم؟!
من از امروز تصمیم گرفتم که روی خودم کار کنم تا دیگر کاری را نصفه و نیمه رها نکنم.
چون فکر کردن به همین کارهای نصفه و نیمه هستند که هزار برابر کارهای دیگر، انرژیام را تحلیل میدهد.
یعنی وقتی برایم تداعی میشود که فلان کار را تا آخر انجام ندادم اعصابم بهم میریزد و غمگین میشوم.
اما از امروز به بعد، دیگر بیش از گذشته بر خودم سخت خواهم گرفت تا رفیق نیمهراه نباشم و کاری را که شروع میکنم، حتما به سرانجام برسانم.