در جلسات آخر دورهی نویسندگی خلاق بود که برای اولین بار نام «سارا کروسان» را از زبان استاد کلانتری شنیدم.
استاد از روش منحصر بهفرد او در نگارش کتابهایش برایمان گفت.
این نویسنده، کتابهایش را بهشکلی مینویسد که در نوع خودش جالب است.
مدلی که احتمالا برای او حذاب بوده و تصمیم گرفته آن را عملی کند.
سارا کروسان به شیوهای مینویسد که وقتی شما کتابهایش را ورق میزنید فکر میکنید احتمالا کتابِ شعر است!
درحالی که او نویسندهی رمان و داستان است نه شعر!
شاید این سوال در ذهنتان شکل گرفته که چرا ممکن است دچار چنین اشتباهی شویم؟!
سارا در هنگام نگارش متن، از دکمهی اینتر (Enter) مکررا استفاده میکند.
برای این کارش هم ظاهرا هیچ منطقی ندارد!
مثلا ممکن است وسط جمله یکدفعه دلش بخواهد و برود سطر بعدی!
بهغیر از این موضوع، ویژگی دیگری که او را از سایر نویسندهها متمایز میکند این است که هیچ تاکیدی برای رعایت تعداد مشخصی از صفحه در کتابهایش ندارد.
مثلا او برای خودش تعیین نکرده است که هر بخش از کتاب باید ۱۰ صفحه داشته باشد.
او خودش را تحت فشار نگذاشته و بدون هیچ اذیتی، فقط داستان را تعریف کرده است.
ممکن است یک بخش کتاب تنها یک جمله داشته باشد و بخش دیگرش، چند صفحه را به خود اختصاص دهد.
شاید نویسنده با انجام این کار خواسته تا مانع خسته شدن چشم خواننده شود!
که اگر این فرضیه درست باشد باید به خلاقیتش آفرین گفت.
همین که وقتی کتاب را در دست میگیری و ورق میزنی چشمات از پر بودن بیشازحد صفحات نمیترسد نکتهی مهمی است.
از آثار سارا کروسان میتوان به تافی، ما یک نفر، اپل و رین، وزنِ آب و یک دقیقه بعد از نیمهشب اشاره کرد.
پس از آن که استاد کلانتری کتاب «یک دقیقه بعد از نیمهشب» را معرفی کرد، علاقهمند شدم که زودتر آن را بخوانم.
حالا مدتی است که این کتاب را خریدهام و خواندنش را آغاز کردم.
نویسنده، موضوع جالبی برای این کتاب درنظر گرفته است که خواننده را با خودش همراه میکند.
بخشهای کتاب؛ همچون صحنههای کوتاه یک فیلم، ماجرایی را تعریف میکند که زودتر دوست داری به انتهای آن برسی تا ببینی آخرش چه میشود.
این کتاب، روایتگر داستانِ پسری در آستانهی جوانی به نام جو است؛ درست ده سال پیش هنگامی جو تنها هفت سال داشته برادرش اِد را به جرم قتل دستگیر کردهاند و حالا که محکوم به اعدام شده، جو راهی تگزاس میشود تا برادرش را ملاقات کند.
این داستان، ماجرای خانواده ای گرفتار در فقر را به تصویر میکشد که حتی توانایی استخدام وکیل برای دفاع از اِد را ندارند…
من که خیلی مشتاقم تا زودتر بفهمم سرنوشت اِد چه خواهد شد؟!
در آخر، اعدام میشود یا بیگناهیاش به اثبات میرسد و نزد خانوادهی از هم متلاشی شدهاش بازمیگردد؟!
من خواندن این کتاب را پیشنهاد میکنم البته اگر به رمانهای اینچنینی علاقه دارید!