اگر حرف نزنی کسی نمی‌گوید لالی!

گاهی تحمل بعضی‌ آدم‌ها سخت‌ترین کار دنیا می‌شود.

در این‌گونه مواقع بهتر است برای آرامش خودت سکوت کنی.

یا خودت را کلا بزنی به کوچه‌ی علی‌چپ و به آن‌ها نشان دهی که اصلا برایم اهمیتی ندارید.

نه ذره‌ای خودتان برایم مهمید و نه حرف‌هایی که پشت سرم می‌زنید.

 

من معتقدم حرف‌هایی که دیگران درموردم می‌زنند دقیقا آن چیزی است که در وجود خودشان جای خالی‌اش را احساس می‌کنند.

یعنی در وجود دیگران به‌دنبال آن چیزی می‌گردند که خودشان ندارند.

 

یک بنده‌ خدایی؛ مدتی پیش با لحن خیلی زشتی به من گفت:

«تو اصلا محبت کردن بلد نیستی!

وقتی به بقیه سلام می‌کنی هم فکر می‌کنی داری محبت می‌کنی😂😂»

 

ابتدا در پاسخ به این شخص شروع به نوشتن و یادآوری روزهایی کردم که او تنها بود.

اما من از صبح تا شب درکنارش بودم تا بلکه مشکلاتش کمی برایش قابل تحمل شود.

 

بعد با خودم فکر کردم و گفتم:

«اصلا من الآن یه طومار براش بشینم و بنویسم که آره فلان روز فلان اتفاق که افتاده بود کی بود تمام مدت کنارت بود؟

یا برای فلان روز که مهمونی داشتی کی بود کمکت کرد و کارهایی رو انجام داد که تو تا آن لحظه حتی اسمش را هم نشنیده بودی چه برسه به درست کردنش؟!»

 

کسی که علاقه‌ای به فهم مسائل ندارد؛ فقط دهانش را باز می‌کند و عقده‌های درونی‌اش را بیرون می‌ریزد چه ارزشی دارد که من برایش وقت بگذارم و توضیح دهم؟

 

آن هم درست در شرایطِ بیماری که به تازگی کرونا را پشت سر گذاشته بود اما هم‌چنان از شدت ضعف نمی‌توانست روی پاهایش بایستد!

 

پس با این افکار بود که تصمیم گرفتم تمامِ متنِ نوشته شده را پاک و به فرستادن یک استیکر خنده بسنده کنم.

و همین خنده‌ی من باعث شد که او پیش از قبل حرصی شود و شروع به عقده‌گشایی‌های پی‌در‌پی کند.

 

من هیچ‌گاه در هیچ زمانی نگفته‌ام که انسانِ کامل و خوبی هستم.

اما مثل همه‌ی آدم‌ها احتمالا درکنار بدی‌هایم، نکات مثبتی هم وجود دارد.

(که البته قضاوت این امر را می‌سپارم به دوستان و عزیزانی که از من شناخت نزدیک‌تر و کامل‌تری دارند.)

 

گاهی‌اوقات آدم‌ها دقیقا دست روی صفاتی می‌گذارند که خودشان فاقد آن هستند.

از این که فلان صفت خوب در وجود دیگری باشد و خودشان از آن بی‌بهره، سعی می‌کنند تا به او بگویند فکر نکن که آدم خوبی هستی!

 

اصلا تشخیص خوب بودن آدم‌ها مگر بر عهده‌ی توی نوعی است؟!

 

من هرچه که هستم به خودم مربوط است.

به‌فرض مثال که من بدترین آدم در کُره‌ی زمین و تو بهترینش، آیا این دلیل می‌شود که تو به خودت اجازه دهی در مورد هر موضوعی اظهارنظر کنی؟!

 

خداروشکر در میان دوستان و آشنایان همه‌ی افراد هر دوی ما را می‌شناسند.

و قضاوت این ماجرا بماند برای آن‌ها.

اما کاش بیاموزیم که خودمان با غرور و اعتماد به نفس کاذب نگوییم دیگران بد و فقط ما خوب هستیم.

 

گاهی باید با سکوتت نشان دهی که فقط دیگران را تحمل می‌کنی.

و من مدتی است که فقط در حال تحمل‌شان هستم.

چون حوصله‌ی بحث با افرادی که به‌جای عقلشان، زبانشان کار می‌کند را ندارم.

درواقع بهتر است بگویم که در زندگی‌ام انقدر مسائل مهم هست که دیگر زمانی برای فکر کردن به این‌گونه افراد از خودراضی ندارم.

 

من به این نتیجه رسیده‌ام که سکوت بهترین پاسخ است در برابر نفهمی و بیشعوری بعضی از آدم‌ها.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *