در طول زندگی نیازهای انسان ممکن است بارها دستخوش تغییرات شود.
مثلا شاید امروز شخصی تمام نیازش داشتن سقفی بالای سرش باشد.
یا نیاز دیگری داشتن ماشینی باشد که برای رفتوآمد به محل کار و بازگشت به خانهاش از آن استفاده کند.
گاهی انسانها محتاج این میشوند که در خودشان غرق شوند.
و…
اکنون نیاز من این است که از تمام هیاهوی دنیا و انسانها فاصله بگیرم.
دیگر پرداختن به موضوعاتی از جمله کرونا و رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی، حرفهای بیارزش دیگران درمورد خودم و خانوادهام برایم تکراری شده است که حتی نمیخواهم لحظهای به آنها فکر کنم.
نمیدانم شاید در خلوتم باری دیگر دست به قلم شوم و از حسوحالم در سیاهترین روزهای زندگیام بنویسم.
یک ماه است که من حتی یک کلمه هم ننوشتهام و صدای حرکت دستم روی کاغذ را نشنیدهام.
البته این ننوشتن، شامل تایپ کردن نمیشود.
چون این مدت کموبیش در سایت نوشتهام و خوشبختانه از این یکی چندان غافل نشدهام!
نمیدانم باید اسم این ننوشتن را تنبلی بگذارم یا حال روحیِ نامساعد.
اما واقعا تا به امروز، توان انجام این کار را نداشتم.
انقدر روحم خسته است که دوست دارم مدت زیادی را استراحت کنم.
هم جسمی و هم روحی.
اما خب با یک معضلی روبرو هستم تحتعنوان «عذاب وجدان از ننوشتن»!
درست است که این عذاب وجدان تمام این مدت آزارم داد اما نتوانست مجبورم کند تا به نوشتن مشغول شوم.
سعی میکنم مجددا به کاری که دوستش دارم بازگردم و روحم را با آن آرام کنم.
گاهی تصمیمگیری در بعضی مواقع خیلی سخت میشود.
امیدوارم که با همت مجدد خودم و کمکهای خدا، باری دیگر به دنیای نوشتن بازگردم.
خواستن توانستن است!