هدیه‌ای از جانب خدا

وجودت آنقدر لطیف است که وقتی در چشم‌هایت غرق می‌شوم، حس می‌کنم در باغی قدم میزنم که عطر خوش گل‌های رنگارنگش به لباس‌هایم می‌نشیند.

تو سمبل نشاط و هیجان هستی.

وقتی از اعماق جانت می‌خندی قلبم گرم می‌شود که هنوز زندگی جریان دارد.

تو که باشی، من حق ندارم لحظه‌ای نا‌امید و دلسرد شوم از زندگی.

نه، نه مگر من می‌توانم از زندگی که تو دوباره از سمت پروردگارمان به من بخشیدی سیر شوم؟

دستان کوچکت را در دستانم بگذار.

قول می‌دهم تا روزی که هستم و نفس می‌کشم، پا‌به‌پایت بَِدوم و بچگی کنم.

عزیزم تو فقط بخند و شاد باش؛ تا زمانی که در کنارت هستم، نخواهم گذاشت گزندی به تو برسد.

زندگی کن، تجربه کن و لذت ببر از آنچه متعلق به توست.

 

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *