تجارب جدید

گاهی در زندگی شرایطی پیش می‌آید که آدم، حسِ خوبی از آن دریافت می‌کند.

مدتی بود که هیچ کار مفیدی انجام نمی‌دادم.

روزهایم به بطالت می‌گذشت و دیگر چیزی برایم مهم نبود.

 

سفارشات تک‌و‌توکِ هنری‌ام را انجام می‌دادم اما دیگر خلقِ اثر تازه نیز نمی‌توانست چندان سر ذوقم بیاورد.

 

بیشتر از آن که از زیبایی کارهایم لذت ببرم به‌دنبال ایرادها می‌گَشتم!

وقتی از ایرادهای موجود در کارهایم کلافه می‌شدم و به دنبال پیدا کردن راهی برای درست کردن آن‌ها بودم، صدای اعتراض اطرافیانم درمی‌آمد و می‌گفتند:

«تو زیادی حساسی! بخدا هیچ مشکلی نداره انقدر خودتو اذیت نکن»

اما من باز هم برای مطمئن شدن از صحت حرف‌هایشان؛ نظر چندین نفر را جویا می‌شدم تا دست از آزار خود بردارم!

(مازوخیسم یا خودآزاری از صفات همیشگی وی بود و همچنان هست😂😂😂)

 

همیشه دوست داشتم کارم را به بهترین نحو ممکن انجام دهم؛ اما این کمال‌‌طلبی نیز، گرفتاری‌های خاص خودش را دارد!

 

بعدها سعی کردم تا از حساسیت زیادم بکاهم و بیشتر از زیبایی کارهایم لذت ببرم.

 

نمی‌دانم بگویم لطف خدا بود یا محبت یکی از عزیزانم که مُعرفم شد به کاری جدید، شاید بهتر باشد بگویم هردوی اینها نمی‌دانم!

 

من برای دور شدن از فکرهای بیهوده و احساس ناامیدی که هم‌چون خُره به جانم افتاده بود، به کاری جدید و در فضای تازه‌ای نیاز داشتم.

 

کاری که اکنون مشغول به آن هستم، مالامال از شور و نشاط است. 

چیزی که سال‌ها؛ فرسنگ‌ها کیلومتر از آن فاصله داشتم.

 

شغل جدیدم چیزی شبیه به معلمی و هدایت کودکان به طُرُق محتلف است.

 

کار کردن با کودکانی که هرکدام به‌نوعی نیاز به کمک دارند، تا بتوانند موفق شوند و در آینده به جایگاهی که دوست دارند برسند.

بعضی از آن‌ها مشکلات تمرکزی دارند و همین امر سبب می‌شود نتوانند در مدرسه درس‌ها را به‌خوبی فراگیرند.

گروه دیگرشان در یادگیری با مشکل مواجهند و باید زمان بیشتری برایشان صرف کرد تا مفاهیم را متوجه شوند.

 

این روزهایم با حس جدیدی می‌گذرد که شیرینی‌اش نسبت به سختی‌هایش بیشتر به چشمم می‌آید.

گاهی تا پاسی از شب بیدار می‌مانم و برنامه‌هایی که در کلاس باید برای بچه‌ها اجرا کنم بصورت مجزا با جزئیات کامل می‌نویسم تا دقیقه‌ای از زمان کلاسشان هدر نرود.

دوست دارم از تک‌تک دقایقی که در اختیارم هست بطور کامل برایشان استفاده کنم تا وجدانم آسوده باشد که کم‌کاری نکرده‌ام.

 

مفید واقع شدن کلاس‌ها و دیدن خنده‌ی رضایت‌بخش خانواده‌هایشان از مشاهده‌ی تغییرات مثبت آن‌ها بعد از کسب موفقیت؛ بقدری برایم لذت‌بخش است که گاهی از مخفی کردن شادی‌ام عاجز می‌شوم!

 

آینده از آنِ کودکان و جوانان این سرزمین است.

آن‌ها سازنده‌ی ایرانِ فردا هستند نه پیرمردهای سالخورده‌ای که از وقت بازنشستگی‌شان قَرن‌ها گذشته!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *