۶ سال است که تو از دیار ما پرکشیدهای.
تو رفتهای و از هزاران درد رها گشتهای؛ ولی ما سالهاست که از شنیدن صدای گرمت محروم شدهایم.
غم نهفته در صدایت، مرحم قلبهای گرفته ما بود و هست.
واژهبهواژه ترانههایت، حرفهایی بود که از دل ما برمیخواست.
تو با آن صدای پر احساست، قلب هوادارانت را نشانه میگرفتی و محال بود که بعد از شنیدن ترانههایت چشمها تر نشود!
تو رفتی ولی یادت تا ابد با ما خواهد ماند.
موسیقیهای شنیدنیات همانند صدایت، تاریخمصرف ندارد.
انگار رسالتت این بود که مدتی کوتاه بیایی؛ قلبهای زخمخوردهمان را آرام کنی و بعد بهسمت آسمان کوچ کنی.
تقدیر و سرنوشت با خواست ما، فرسنگها کیلومتر فاصله داشت.
مرتضی جان برایمان دعا کن؛ خدا صدای بندههای خوبش را میشنود، تو که دیگر سوگلیاش شدهای.
پ.ن: ۶ سال از آن روز نحس گذشت، آنقدر با صدایت دلم آرام میشد که با شنیدن خبر سفر ابدیات شوک بزرگی را تجربه کردم.
روحت شاد پسر مؤدب موسیقی ایران