اگر می‌توانستیم…

  • اگر می‌توانستیم ذهن دیگران را بخوانیم، بی‌شک هیچ رابطه‌ای باقی نمی‌ماند.
  • اگر می‌توانستیم فقط یک‌بار جواب بدی را با بدی ندهیم، آن‌گاه می‌توانستیم معنای زندگی را درک کنیم.
  • اگر می‌توانستیم چهره‌ی واقعی دیگران را ببینیم، دیگر هیچ دروغی پشت پرده نمی‌ماند.
  • اگر می‌توانستیم در لحظه‌ی حال زندگی کنیم، قطعا حال بهتری را تجربه می‌کردیم.
  • اگر می‌توانستیم در زندگی قدر بزرگترهایمان را بیشتر بدانیم، دیگر بعد از رفتنشان از این دنیا انقدر حسرت نمی‌خوردیم.
  • اگر می‌توانستیم به‌جای آزردن یکدیگر؛ دل همدیگر را بدست آوریم، دنیا گلستان می‌شد.
  • اگر می‌توانستیم در مقابل دخالت‌های دیگران بایستیم، زندگی بهتری را سپری می‌کردیم.
  • اگر می‌توانستیم در هنگام عصبانیت‌ کمی سکوت کنیم، چند لحظه‌ی بعد از حرف‌هایی که زدیم پشیمان نمی‌شدیم.
  • اگر می‌توانستیم در مقابل قضاوت‌های بی‌اساس دیگران بی‌تفاوت باشیم، انقدر خودآزاری نمی‌کردیم.
  • اگر می‌توانستیم این نکته را باور کنیم که از فردای خود خبر نداریم، انقدر راحت حق دیگران را ضایع نمی‌کردیم.
  • اگر می‌توانستیم همیشه حرف حق را بزنیم، هیچ‌گاه عذاب‌وجدان‌ نمی‌گرفتیم.
  • اگر می‌توانستیم وقتی به دیگران بدی می‌کنیم از آنها معذرت‌خواهی کنیم، انقدر خودمان را آزار نمی‌دادیم.
  • اگر می‌توانستیم وقتی که حق با ما نیست غرورمان را زیر پا بگذاریم، کمی به‌مفهوم انسانیت نزدیک می‌شویم.
  • اگر می‌توانستیم خوب و بد انسان‌ها را در کنار هم بپذیریم، حالْ هر کدام‌مان در تنهایی خود دست‌و‌پا نمی‌زدیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *