همیشه قبل از شروع سال جدید هزاران نقشه میکشیم.
هزاران هدف برای خودمان تعیین میکنیم.
هزاران آرزو در ذهنمان ترسیم میکنیم.
اما واقعا در پایان سال چند درصد از این اهداف و نقشهها عملی میشود؟
بهتر نیست که هر سال نهایتا ۲ یا ۳ هدف برای خود درنظر بگیریم که بتوانیم آنها را به سرانجام برسانیم؟
چرا همیشه عادت کردهایم که چند کار را همزمان شروع کنیم و همهی آنها را نصفه و نیمه رها کنیم؟
چرا فقط یک کار را درست انجام ندهیم؟
آیا این کار بهتر و منطقیتر نیست؟
به عقیدهی من اگر همهی تمرکزمان را بگذاریم روی یک هدف و برای آن تلاش کنیم موفقتر خواهیمشد.
انجام چندین کار بصورت همزمان، مثل بلند کردن چند وزنهی سنگین با دندان است.
در صورت انجام چنین کاری، یا دندانمان میشکند و یا هدفهایمان پس از مدتی جذابیتشان را از دست میدهند و رها میشوند.
بهنظر من اگر یک کار را درست انجام دهیم خیلی خیلی بهتر است تا چندین کار را به شکل بد یا متوسط انجام دهیم.
بهعلاوه، در بسیاری از مواقع سوخت لازم برای انجام کارها در وجودمان به پایان میرسد، آنوقت ما میمانیم و یک دنیا آشفتگی.
پیرامونمان هزاران کار ناتمام میماند که مشخص نیست چه زمانی آنها را بهپایان برسانیم.
خب و اما جملهکوتاه امروز:
بیاموز تا برای رسیدن به اهدافت، کیفیت را فدای کمیت نکنی.
پس برای کمک به نظم شخصی خود و کارایی بیشترمان؛ هر سال نهایتا ۲ هدف را انتخاب کنیم اما به درستی آنها را به سرانجام برسانیم.