حتما تا حالا برایتان پیش آمده که برای انتخاب کاری، بین دوراهی یا بعضا چند راهی گیر افتاده باشید.
آن لحظه به چه چیزهایی فکر کردید؟
به آیندهای پس از آن که آن کار را انجام دادهاید؟
خودتان را شاد تجسم کردید یا غمگین؟
در لحظهی تصمیمگیری، پایان آن را در ذهنتان تجسم کردید یا گفتید هرچه بادا باد؟!
هر انسانی در گذشته دچار اشتباهاتی شده است که زندگی حال او را هم تحتتاثیر قرار داده است.
مثلا من با انجام کاری بدون منطق و فقط نشات گرفته از احساساتم، روزهای تلخی را به خودم تحمیل کردم.
اما خب آدم تا اشتباه نکند نمیتواند تصمیمگیری درست را بیاموزد.
بهنظر من هر اشتباهی میتواند نکاتی را به ما آموخته و باعث بزرگی ما شود.
همیشه در شرایط مختلف حرف دل و عقل، باهم متفاوت است.
کم پیش میآید که هر دو یک نظر داشته باشند.
اگر غیر از این بود که دیگر به یکی عقل و به دیگری دل نمیگفتند!
اما من معتقدم که تا انسان اشتباه نکند به درک درستی از جهان نخواهد رسید.
اشتباهات میتواند هدایتگر انسان شوند بهشرطی که از آنها درس بگیریم و دیگر آن را تکرار نکنیم.
در هنگام انتخاب و تصمیمگیری به انتهای آن موضوع فکر کنیم، اگر خود را خوشحال دیدیم بهسمتش برویم.
اگر هم آینده را بدتر از اکنون دیدیم دور آن تصمیم را خط بکشیم.