یکی از مهمترین عناصر گمشده در زندگی امروز ما، بحث لیاقت آدمهاست.
بعضی از انسانها بشدت بیلیاقت شدهاند.
دیگر چندان لیاقت محبت کردن، صمیمیت و… را ندارند.
هرچقدر که خوبی کنی یا به اصطلاح دستت را هم در عسل بزنی بگذاری در دهانشان؛ قدرشناست نخواهند بود.
بلکه با پررویی میگویند که میخواستی نکنی مگر من مجبورت کردم که به من محبت کنی؟!
هرچه بیشتر به آنها توجه کنیم رفتار زشتتری از خود نمایش میدهند و بهراحتی از آنچه کردهای، پشیمانت میکنند.
آنوقت است که پشت دستت را داغ میکنی تا دیگر با کسی مهربان نباشی.
دیگر با کسی گرم نگیری و قدمی برایشان برنداری.
این افراد باعث میشوند که میزان خوبی کردن در زندگی به حداقل برسد.
دیگر نمیتوانیم بهراحتی به دیگران محبت کنیم؛ بهسبب ترس از رفتاری که ممکن است بعدها ما را عصبانی کند.
اگر لیاقت را میگذاشتند جلوی در خانهها، باز هم خیلیها بهسمتش نمیرفتند.
بهنظر من اگر چند بار بصورت مداوم کسی به شما ثابت کرد که لیاقت مهربان بودنتان را ندارد؛ از او فاصله گرفته و محبتتان را خرج کسی کنید که حداقل قدردان خوبیهایتان باشد.
من ترجیح میدهم از بعضیها دور بمانم بهجای آنکه، جواب خوبی را با بدی بگیرم.
ترجیح میدهم من را آدمی خودخواه و مغرور قلمداد کنند تا اینکه با رفتارهایشان دلم را بشکنند.
با تکرارِ یک رفتار یا کلام اشتباه؛ باعث میشوند که به هرکاری که تاکنون برایشان کردهای فکر کنی.
با خودت میگویی که اگر این همه مهر و محبت را خرج یک گیاه کرده بودم؛ تا بهحال گل داده بود!
کاش انسانها هیچوقت پاسخ خوبی را با بدی نمیدادند.
جملهکوتاهی از من:
اگر نمیتوانی قدردان محبت دیگران باشی، حداقل انسان بمان و دل نشکن!
2 پاسخ
واقعا درست گفتی. با دل نمیشه کاری کرد هی میگه یه بار دیگه یه بار دیگه ولی خودش بعد از چندبار اتفاق افتادن پیشنهاد میده که دیگه تمومش کن. و چقدر خوبه بتونیم این ادمهارو از زندگیمون بیرون بندازیم چون تاثیری ندارند هیچ انرژی منفی هم به ادم منتقل میکنند.
دقیقا همینطوره عزیزدلم.
موندن بعضی آدمها در زندگیمون نشان از بیعقلی خودمونه.
وقتی یک آدم، از روی حسادت یا هر چیز دیگهای بهجای اینکه امواج مثبت منتقل کنه انرژی منفی بهمون میده چرا باید خودمونو عذاب بدیم؟