
هدیهای ارزشمند
اکثر ما به کتاب خواندن علاقه داریم. حالا در بعضیها شدت این علاقه کم است و در برخی دیگر بیشتر! علاقه به کتاب خواندن مثل

قسمت
قسمت مقولهی عجیبی است. گاهی اتفاقاتی میافتد که دوستشان نداریم. گاه مشکلاتی پیش میآید که پیشبینی نکردهایم. گاهی افرادی وارد زندگیمان میشوند که فکرش را

شکستن شاخ غول!
بعد از اتمام کتاب جملهورزی، این کتاب هم بلاخره تمام شد( صرفنظر از رمانهایی که همان ابتدای فعالیتم در پیج اینستاگرامم نوشتم و منتشر

تلنگر بهموقع!
گاهی قول دادن به یک فرد میتواند شروع جدیدی در زندگی ما باشد. امروز با قولی که به یک نفر دادم، میخواهم دوباره از جا

ماهی قرمز کوچولو!
در خواب عمیقی فرو رفته بود. مادربزرگش را با لباسی سفید در باغی سرسبز در مقابل چشمانش دید. میدانست که در دنیای واقعی او دیگر

ایمیل پر ماجرا
کامپیوترش را روشن کرد. اینترنتش را وصل کرد و وارد بخش ایمیلهایش شد. پیامهای تبلیغاتی که برایش آمده بود را زیر و رو کرد تا

عقربِ دمپاییپوش!
عطر گل یاس را به درون ریههایش میکشید و غرق در لذت بود. تا چشمهایش را باز کرد با آن منظره روبرو شد! دمپاییای را

روز تولد
صبح که از خواب بیدار شد خیلی خوشحال بود. امروز برایش رنگ دیگری داشت. کل سال را به شوق رسیدن این روز، سپری میکرد. وقتی

فال حافظ
آخرین قاشق از انار دان شده را در دهانش گذاشت. بوی خوش گلاب و گلپر با ترشی انار، برایش ترکیبی جذاب بود. کاسهی خالی را
آخرین دیدگاهها