
شب یلدا
گوشیاش را برداشت و وارد اینستاگرامش شد. انقدر در این یکی دو هفته آهنگِ آخ تو شب یلدای منی را شنیده بود که دیگر در هنگام

آخر هفته در دماوند
عصر چهارشنبه بود که حاج حسن ناگهان تصمیم گرفت برای گذراندن روزهای آخر هفته، به خانه ویلاییاش در دماوند برود. شروع دیماه همراه شده بود

عصر جمعه
باز هم عصر جمعهی دیگری از راه رسید. بوی قهوه همهی خانه را پر کرده بود. قهوهجوش را از روی اجاق گاز برداشت و محتویات

زهرمار!
از صبح چشم از ساعت برنمیداشت. قرار بود که آن روز، دربی پایتخت بین دو تیم فوتبال استقلال و پرسپولیس برگزار شود. استرس تمام وجودش

سندروم پای بیقرار!
بعد از آن که پای کرونا به جهان باز شد، سینماها به تعطیلی کشیده شد. بعد از دو سال و اندی مسئولین کشور اعلام کردند

گربهی رو مُخی!
وارد خانهاش شد. از راهپله بالا رفت و به پاگرد دوم رسید. کلیدش را به دست گرفت تا فقل در واحدش را باز کند. ناگهان

آدم انساننما!
انسانی که خودش را کامل و بیعیب میپندارد، بیشک از بیماری بیشعوری رنج میبرد! بعید میدانم در طول تاریخ شخصی بوده باشد که از روی

توپ پلاستیکی
چند روزی از بود که از ناپدید شدن توپ پلاستیکی بنفشش میگذشت. هرجا را میگشت پیدایش نمیکرد. داخل کمد را گشت نبود. نقطه به نقطهی

موریانهی هدفون بهگوش!
کلمات تمرین امروز: موسیقی، موریانه، دریچهی کولر، هوای ابری… موریانهای از دریچهی کولر آویزان شده بود. صدای موسیقی را تا آخر زیاد کرد. هدفون را
آخرین دیدگاهها