
بازگشتی دوباره
سلام دوستان عزیزم: بعد از پشت سر گذاشتن ۳ ماه سخت، تصمیم گرفتم دوباره برای نوشتنِ جدی، دست بهکار شوم. راستش این مدت نه تمرینی

مادربزرگ عزیزم
روی تخت، در کنار جسم سرد مادربزرگش نشسته بود. دستان سرد پیرزن را در دست گرفت و به لبانش نزدیک کرد. بیوقفه بر روی دستان

تفاوت
تفاوت من با دیگران این است که خودمم. هیچگاه سعی نکردهام نقش بازی کنم و خود را طوری نشان دهم که نیستم. وقتی حالم خوب

فراموش نمیشود
آدمها ناگهان سرد نمیشوند. یکدفعه از دیگران دل نمیبُرند و بیدلیل همدیگر را رها نمیکنند. انسانها با مشاهدهی رفتارهای متناقض و آزاردهندهی یکدیگر، از

اصالت
اصالت میتواند تعاریف گوناگونی داشته باشد. مثلا: زمانی که بتوانی دلی را بشکنی اما سکوت کنی. برای حرفهای بیاساس دیگران جواب داشته باشی اما لبخند

تاثیر واژهها بر زندگی
کاش میآموختیم حرفهایی که میزنیم میتواند دنیای کسی را بسازد یا آن را بر سرش آوار کند. اگر توانایی عملی کردن حرفی را نداریم، به

پاییز سوگلی فصول دیگر
دلم لک زده برای قدم زدن روی برگهای خشک پاییزی. تا با هر قدمی که برمیدارم فقط یک آوا بشنوم: «خِش خِش» من عاشق

زندگی در دنیایی عجیب
دنیای عجیبی است. تا وقتی هستی باید یکسری از حرفهایشان نشنوی، کارها و رفتارهای زنندهشان را نبینی. خودت را بزنی به نفهمیدن تا بتوانی روزها
آخرین دیدگاهها